جواب یه شاعر به شاهین نجفی در پی اهانت به علمدار کربلا
"شعري در پاسخ اهانت به ابالفضل العباس"
.حتما بخونيد ادم جگرش حال مياد
خبر آمد كه به دلدار اهانت شده است
وَ به دستان علمدار جسارت شده است
به خيالت مثلا قافيه سازى كردى
بچه جان با دُم يك شير تو بازى كردى
پسرك آخر اين قصه خودت باخته اى
اين چه ابيات كثيفيست به هم بافته اى
به چه حقى تو دَم از دست علمدار زدى
شرح رسوايى خود را همه جا جار زدى
بى حيا حضرت عباس كجا وُ تو كجا
مايه ى فخر همه ناس كجا وُ تو كجا
تو كه هستى كه از عباس سخن مى رانى
ذره اى نام وُ نشان پدرت مى دانى؟
طينت پاك و نياكان نكو مى خواهد
. بردن نام علمدار وضو مى خواهد
توىِ گنجشك به شيطان لعين بنده شدى
. باز با واژه ى "شاهين" سبب خنده شدى
نجفى! با پسر شاه نجف كارَت چيست؟
. خود ابليس حيا كرد وُ هوادارَت نيست .
پرچمش فوق علم هاست علمدار حسين
پسر سوم زهراست علمدار حسين
. اسوه ى مردى وُ اسطوره ى مردانگى است .
بانىِ مكتب جانبازى و پروانگى است
صولت صفدرى وُ هيبت حيدر دارد
.همت وُ معرفت فاتح خيبر دارد
خود الله به عباس على مغرور است
. چشم خفاش به اين نور خدايى كوراست